به سوی ظهور

....به فدای دعایت! به قربان نگاهت! قلب ما را نیز به لحظه ای از نگاه مهتابی ات و جرعه ای از نیایش آسمانی ات مهمان کن!

به سوی ظهور

....به فدای دعایت! به قربان نگاهت! قلب ما را نیز به لحظه ای از نگاه مهتابی ات و جرعه ای از نیایش آسمانی ات مهمان کن!

یاران مهدی دعایمان کنید


السلام علیک یا بقیة الله یا خلیفة الله یا حجة ابن الحسن العسکری المهدی

 

 

منتظران را به لب آمد نفس

مهدی زهرا! تو به فریاد رس

 

 

آقای من... ارباب من... در عمق ضمیر خود، تو را یافته ام، چندی است با دیده دل تو را پیدا کرده ام، در قلب خویش گرمای حضورت را با تمام وجود حس می کنم، گویی دوباره متولد شده ام ! یادم می آید قبل از مشرف شدن به مشهد از دوستی حاجتهایش را سوال کردم، فقط و فقط او،  از من خواست که دعا کنم سرباز شما باشد !! که من هم همان لحظه آرزو کردم ای کاش من هم  شستن و اتو کشیدن لباسهای سربازان آن فرمانده را بر عهده داشته باشم!!!!

مهدی جان شاید همین شد که تو برایم مهم و مهمتر شدی !! نمی دانم ؟! ولی می دانم که، زندگی بدون تو که امام عصر و زمانه ای مردگی است و اگر کسی هم چون من، پس از عمری غفلت به تو رسید، حق دارد که احساس تولدی دوباره کند، حق دارد از تو بخواهد، از این لحظه او را رها نکنی، در فتنه ها و ابتلائات آخر زمان از او دست گیری کنی. حق دارد به شکرانه این نعمت، پیشانی ادب و شکر بر خاک بساید و با خدای خود زمزمه کند : الحمد لله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا ان هدانا الله فرج شما در بسیار دعا کردن برای فرج امام عصر(ع) می باشد.

 

 

خوش آن روزی که مولا باز گردد

أنا المهدی طنین انداز گردد


 

       قطعه ای از پر پرواز کم است       یازده بار شمردیم یکی باز کم است

این همه آب که جاریست نه اقیانوس است      عرق شرم زمین است که سرباز کم است

 

 

.. ماه هم تمام رخ امشب او را به نظاره نشسته است ..

 

گفته‏اند کسى مى‏آید که در نگاه نخست، همه در عمق چشمان هاشمى‏اش غرق مى‏شویم و به حبل المتین یک تار موى سیاه او دل مى‏بندیم که به یک تبسمش همه انتظارمان سر مى‏رود؛

گفته‏اند کسى مى‏آید که زیباتر از آسمان است و مهربان‏تر از ابر؛

گفته‏اند کسى مى‏آید که رحمت را به عدالت میان قطره‏هاى باران تقسیم مى‏کند و به دست هر مظلومى عصاى موسى مى‏سپارد تا حق خویش بستاند؛

گفته‏اند که او خاطرات تلخ اسارت‏ها را ناگفته مى‏داند که او در همه این سال‏هاى تنهایى و مقاومت با ما بوده است؛ که او گرسنگى اردوگاه موصل و تکریت را چشیده است؛ که او زخم کابل‏هاى خاردار دشمن را هم به تن خریده است

 که همه شهیدان‏مان سر به دامان او سردار شدند؛ که مفقودان‏مان در بهشت آباد او ماندگار شدند؛ که همه این مدت تلخ جدایى، اوبراى‏مان غصه مى‏خورده است؛ که او شب حمله، کنار کرخه براى‏مان دعامى‏کرده است.

 

یاران مهدی دعایمان کنید

نظرات 1 + ارسال نظر
ایلیا جمعه 16 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 04:19 ب.ظ http://montazerinezohor.blogfa.com

با سلام منم شما رو لینک کردم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد